تاکنون چيزی از کویر ترسناکی که مردم محلی ادعا می کنند محل زندگی ارواح و اجنه است و هر انسانی از آنجا عبور کند گرفتار ارواح شده و زنده نمی ماند شنيده اید؟ شاید این اعتقاد قدیمي ها به این دليل باشد که در گذشته افرادی بدون در نظر گرفتن شرایط سخت سفر به این کویر راهی آن شده اند و هرگز بازنگشته اند.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری ميزان به نقل از العالم٬ کویر ریگ جن از صعب العبورترین نواحی دنيا٬ منطقه کویری و پر از تپه های شنی و باتلاق های نمکی است. مردم محلی معتقدند این سرزمين نفرین شده است. در قدیم کاروان ها و مسافران هرگز از این کویر عبور نمی کردند. در حال حاضر در این منطقه هيچ علایمی از حيات دیده نمی شود. کویر ریگ جن در جنوب غربی و غرب دشت کویر٬ جنوب سمنان٬ جنوب شرق گرمسار٬ شرق منطقه حفاظت شده کویر٬ شمال انارک و غرب جندق قرار گرفته است و وسعتی برابر با 3800 کيلومتر مربع دارد. هيچ گونه چشمه یا چاه آبی در این منطقه وجود ندارد. در بيشتر نقشه ها نامی از این منطقه نبرده شده است.تنها دو کویر شناس اروپایی در گذشته در سفرنامه های خود به وجود چنين کویری در ایران اشاره ای کرده اند.
قدیمی ها معتقد بودند٬ این سرزمين نفرین شده و پایگاه شيطان ها و ارواح پليد است. مردمی که در اطراف این کویر زندگی می کنند بر همين باور هستند.این مردم محلی می گویند هر کسی که وارد این سرزمين شده زنده نمانده و ناپدید شده است.بعضی ها می گویند شاید این افراد درون باتلاق های نمکی گرفتار شده یا از تشنگی تلف شده اند. اسون هيدن کویرنورد معروف در سفر خود در سال 1900 به ایران از سفر به این ناحيه اجتناب کرد." آلفرنس گابریل توانست در سال 1930 از عرض آن عبور کند. علی پارسا٬ فارغ التحصيل علوم رایانه از دانشگاه صنعتی شریف همراه با گروهش توانست از طول این کویر چند بار عبور کند. این منطقه بدون هرگونه پوشش گياهی و جانوری است و تا به حال گزارشی درباره حيوانات احتمالی که امکان زندگی شان در این منطقه وجود دارد ارایه نشده است.
ریگ جن را مثلث برمودای ایران هم می نامند. شنزارهای گسترده این منطقه و باتلاق های این منطقه هر انسانی را به وحشت می اندازند. اگر کسی به این منطقه سفر کند گرفتار گل و لجن های بيابان شده و به کسانی می پيوندد که در این بيابان ناپدید شده یا جان خود را از دست داده اند. با وجود اینکه محققان و کویرنوردانی توانسته اند از این منطقه عبور کنند٬ اما هنوز هم مردم محلی معتقدند این سرزمين نفرین شده است و هر کسی پا به این سرزمين بگذارد گرفتار شياطين و ارواح می شود و دیگر هرگز از آن باز نمی گردد.
(کد خبر: ۹۶۹۷۵ ۲۱:۵۰ ­ ۱۳۹۴ آبان ۱۹ :تاریخ)

از علاقمندان دعوت می شود برای پیوستن به گروه "انارک نیوز" در تلگرام از لینک  https://telegram.me/anaraknews استفاده نمایند.
اگر همین خبر را با موبایل خود باز کنید و لینک فوق را کلیک نمایید، کانال انارک نیوز را روی موبایل تان خواهید داشت و "در لحظه خبردار خواهید شد."
همچنین می توانید با کپی این لینک و ارسال آن به دوستان تان ، آنها را به انارک نیوز دعوت کنید. این، کمک بزرگی به ما خواهد بود و ما قدردان لطف شما هستیم.
به کانال انارک نیوز خوش آمدید.

پنجشنبه سی‌ام مهر ماه 94، حدود 1:30 بعد از ظهر به انارک رسیدیم. هوا به حدی گرم بود که روشن کردن کولر برایمان فرحبخش بود. ماشین‌ها از راه‌های دور و نزدیک با مسافرینش به تدریج وارد انارک می‌شدند و هر لحظه به تعدادشان افزوده می‌شد. شب تعدادشان که در خیابان‌ها در رفت و آمد بودند یا پارک کرده بودند به میزان قابل توجهی زیاد بود. از غروب تا نزدیکی‌های صبح فردا هوا سرد و سردتر شد به طوری که اگر بخاری روشن بود آن را خاموش نمی‌کردیم.
صبح جمعه اول آبان ماه که مصادف با تاسوعای حسینی بود هوا بهاری و لطیف بود. دسته‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی پس از ورود به حسینیه و روضه‌خوانی و عزاداری از حسینیه خارج و همراه با دو نخل از میدن سراب به سوی امامزاده حرکت کردند. جمعیت به حدی زیاد بود که چندین برابر جمعیت انارک می‌شد. نزدیک ظهر باران ریزی شروع به باریدن کرد که حس خوبی را به انسان انتقال می‌داد. در واقع آسمان نیز شروع به گریستن کرد. هنگام ظهر مراسم در میدان اصلی شهر با خواندن زیارت عاشورا پایان یافت. شبانگاه دسته‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی و عزاداران حسینی به سوی خانه‌های درگذشتگان امسال و شهدا به راه افتادند. بازماندگان آن‌ها نیز با قدردانی و سپاس با کیک و آبمیوه از آنان پذیرایی نمودند که تا پاسی از شب ادامه یافت.
صبح شنبه که عاشورای حسینی بود با شکوه‌تر از روز قبل جمعیت عزادار همراه با دسته‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی و دو نخل همچون روز گذشته پس از روضه‌خوانی از حسینیه به سوی خیمه‌های بازسازی شده‌ی کربلا در نزدیکی محله‌ی قافله‌گاه راهی شدند. تعداد عزاداران به گونه‌ای بود که فاصله‌ی شروع و پایان جمعیت عزاداران چند صد متر می‌شد. هنگام ظهر نماز ظهر عاشورا برگزار و جمعیت به سوی مزار رهسپار شد. تعدادی از عزاداران با دیده‌ی حسرت به قبرستان قدیمی که اینک پارک شده است بازگشتند و یادی از شهدا و آنانی که روزگاری در آنجا دفن شده بودند فاتحه خواندند. بعد از ظهر مسافرانی که از راه‌های دور و نزدیک به انارک آمده بودند دسته دسته شهر را ترک و به سوی منزل خود حرکت نمودند. بسیاری از آنان چهل و هشتم (28 صفر یا 19 آذر ماه تا 21 آذر ماه) دوباره بازخواهند گشت.
شب نیز عزادارن شمع به دست به یاد کاروان بازماندگان کربلا که حامل بار عظیم فاجعه‌ی جان‌گداز کربلا و دیگر در بین آنان امام (ع) و یارانش حضور نداشتند در کوچه‌های انارک حرکت نمودند که شام غریبان نام گرفته است.

انارک نیوز: معاويه پس از بيست سال حكومت در 15 رجب سال 60 هجری (4 اردیبهشت 59 خورشیدی) درگذشت. ولی بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن (ع)، پسرش يزيد را به جاى خود قرار داد. يزيد فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را زير پا مى گذاشت و آشكارا شراب مى خورد. 
يزيد خود را اميرالمؤمنين خواند، امام حسين (ع) از همان آغاز كار با او به مخالفت برخاست. 
يزيد نامه اى به حاكم مدينه نوشت و به او دستور داد كه از امام حسين (ع) براى يزيد بيعت بگيرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع) كه حاضر به بيعت كردن با يزيد نبود، 28 رجب (17 اردیبهشت) شبانه به همراه 82 نفر زنان، كودكان كم سن و سال، افراد سالمند و خانواده ‏اش مدينه را ترک کردند. سوم‌ شعبان‌ (22 اردیبهشت) به‌ مكه‌ رسیدند و  در خانه‌ عباس‌ بن‌ عبدالمطلب‌ ساکن شدند.
در اين هنگام مردم كوفه كه از مرگ معاويه با خبر شده بودند از دهم رمضان (27 خرداد)، نامه هاى زيادى براى امام حسين (ع) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و كوفه بيايد. پانزدهم رمضان (1 تیر) امام حسين (ع ) نيز مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد که پنجم شوال (21 تیر) به آنجا رسید و به خانه مختار ثقفی رفت. ابتدا هزاران نفر از مردم كوفه با مسلم همراه شدند طوری که مسلم 27 روز قبل از شهادتش از امام خواست در آمدن به کوفه شتاب کند.
امام‌ حسين‌ (ع) پس‌ از دريافت‌ نامه مسلم‌ بن‌ عقيل‌ و احساس‌ خطر از دژخيمان‌يزيد، بالاخره در روز هشتم ذی الحجه (21 شهریور)، يعنی روزی  که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني" بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مکه برساند، آن حضرت در مکه ماند. احرام‌ حج‌ خود را به‌ عمره‌ تبديل‌ كرد و پس‌ از انجام‌ مراسم‌ عمره‌ از احرام‌ بيرون‌ آمد و پس‌ از شصت‌ وپنج‌ روز اقامت‌ در مكه‌ به‌ اتفاق‌ حدود هشتاد و شش‌ نفر مرد از شيعيان‌ و دوستان‌ و خانواده‌ خود از مكه‌ بيرون‌ آمده‌ و به‌ سوي‌ عراق‌ حركت‌ كرد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده، بلکه عليه او قيام کرده است.
در همین روز با ورود عبيداللّه بن زياد كه از طرف يزيد به حكومت كوفه گمارده شده بود و بسيار حيله گر و بى رحم بود، هانی که مسلم را جا داده بود دستگیر شد. پس قصرش توسط مسلم و یارانش محاصره شد. مردم كوفه فريب اقدامات عبيداللّه را خورده و پيمان شكنى كردند و مسلم را تنها گذاشتند به گونه ای که هنگام نماز مغرب تنها شد. در كوچه‌هاي‌ كوفه‌ سرگردان‌ بود، تا سرانجام‌ زني‌ به‌ نام‌ «طوعه‌» كه‌ از شيعيان‌ على‌ (ع) بود او را درون‌ خانه‌ برد و پناه‌ داد. اما شب‌ هنگام‌ پسر وي‌ از وجود مسلم‌ در خانه‌مطلع‌ شد و به‌ ماموران‌ عبيدالله‌ خبر داد. مسلم‌ پس‌ ازدرگيري‌ با ماموران‌ ابن‌ زياد و نشان‌ دادن‌ رشادت‌ها و شجاعت‌هاي‌ بسيار مجروح‌ و دستگير و فردایش نهم ذی حجه (22 شهریور) با هانی شهید شد و بدن مقدس آنها را در حالى كه ريسمان به پاهايشان بسته بودند در ميان كوچه ‏ها و بازارهاى كوفه ‏كشيدند.
امام حسين (ع) با خانواده و ياران خود به طرف كوفه حركت كرد و در نزديكى كوفه بود كه خبر پيمان شكنى مردم كوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبيداللّه كه با شهادت مسلم بر اوضاع كوفه تسلط پيدا كرده بود حر بن يزيد رياحى را براى زير نظر گرفتن امام حسين (ع) و همراهانش فرستاد که 27 ذی حجه (9 مهر) او و سپاهش در برابر امام قرار گرفت و از حرکت امام به سوی کوفه جلوگیری نمود.  کاروان امام مسیر دیگری را برگزید. دوم محرم سال 61 هجری (13 مهر 59 خورشیدی) به کربلا رسیدند که در همین روز عمر بن سعد با چند هزار نفر از کوفه به كربلا اعزام شد. ابن زیاد به عمر بن سعد وعده داده بود كه اگر امام حسين (ع) را به شهادت برساند او را حاكم رى خواهد كرد. فردایش عمر بن سعد به کربلا رسید.
ششم یا هفتم محرم (17 یا 18 مهر) نامه‌ ابن‌ زیاد به‌ عمر بن‌ سعد مبنی‌ بر بستن‌ راه‌ رودخانه‌ فرات‌ به‌ روی ‌كاروان‌ امام‌ رسید. او دستور داد امام حسين (ع) و يارانش را محاصره كنند و  آب را بر روى آنان ببندند. هشتم محرم (19 مهر) حضرت‌ عباس‌ با بیست‌ و هشت‌ نفر (یا سی‌ سوار و بیست‌ پیاده‌ با بیست‌ مشك‌ آب)‌ به‌ طرف‌ رود فرات‌ رفت تا آب‌ آورد که با مأموران‌ عمر بن‌ سعد درگیر شد. همان شب ملاقات‌ امام‌ با عمر سعد سر گرفت.
وقتی فرمان‌ جنگ‌ توسط‌ ابن‌ زیاد داده شد، اندکی پس از وقت نماز عصر نهم محرم (روز تاسوعا 20 مهر)، لشکر کوفه به فرمان عمر بن سعد آماده نبرد با سپاه امام (ع) شد؛ اما با درخواست امام (ع)، عمر بن سعد یک شب به امام (ع) و یارانش فرصت داد تا شب را به نماز و دعا سپری کرده، همچنین مجدداً درباره جنگ یا تسلیم بیندیشند. در شامگاه روز تاسوعا امام حسين(ع) ياران و خاندان خود را گردآورده خطاب به آن ها فرمودند: من خاندان و یارانی نیکوتر از شما نمی‌شناسم و چون فردا روز نبرد است، از من بر شما ذمتی نیست، -من بيعتم را از شما برداشتم- پس اجازه می‌دهم که در تاریکی شب راه خویش پیش گیرید و برويد.»
پس از پایان سخنان امام(ع)، اصحاب و یاران حضرت (ع) یکی پس از دیگری به پا خاستند و ضمن تأکید بر همراهی و حمایت همه جانبه خویش از امام (ع)، بر وفاداری به بیعت خود پای فشردند. در این شب، بریر بن خضیر از حضرت (ع) اجازه خواست تا برود و عمر بن سعد را موعظه کند، 
صبح عاشورا (21 مهر ماه)، امام (ع) به همراه یارانش نماز صبح خود را اقامه کردند. پس از اقامه نماز، حضرت(ع) صفوف نیروهای خود را كه سى و دو تن سواره و چهل تن پیاده بودند منظم کرد. ایشان زهیربن قین را فرمانده جناح راست لشکر و حبیب بن مظاهر را بر –جناح چپ- میسره سپاه خود امیر کرد و پرچم جنگ را به دست برادرش عباس(ع) سپرد. به دستور امام (ع) اصحاب خيمه ها را در پشت سر خود قرار داده، اطراف آن را كه پيش از آن خندق حفر و از هيزم و نی پر نموده بودند آتش زدند تا مانع تهاجم دشمن از پشت سر گردند.
در آن سوی میدان نیز، عمر بن سعد نماز صبح خود را به جای آورد و فرماندهان سپاهش را که بنا بر قول مشهور چهار هزار نفر بودند، معین نمود، 
پیش از آغاز جنگ امام حسین (ع) برای اتمام حجت با لشکر کوفه، سوار بر اسب شده همراه با گروهی از يارانش به سوي لشكر دشمن، پيش آمد. پس از حمد خدای، نخست خود را معرفی فرمود که فرزند دختر پیامبر (ص) و وصی و پسر عم اوست و حمزه سیدالشهداء و جعفر طیار عموهای ایشان بوده اند؛ سپس به حدیثی از پیامبر (ص) اشاره کرد که فرمود :حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند؟ پس آن حضرت (ع) در ضمن خطابه، رو به فرماندهان سپاه کوفه، نامه نگاری های ایشان را به یاد آنها آورد که البته همگی انکار کردند و سخن از تسلیم به میان آوردند و امام (ع) پاسخ داد: نه، به خدا سوگند که هرگز دست ذلت به سوی ایشان نمی برم. 
صبح عاشورا وقتی امام حسین (ع) بانگ برآورد: هل من ناصر ینصرنی؟ آیا یاری دهنده ای هست که به یاری من آید، حر بن یزید ریاحی فریاد امام (ع) را شنید. سپاه کوفه را ترک و به اردوگاه امام (ع) پیوست. حر از امام (ع) خواست اجازه دهد قبل از همه یاران، به سپاه یزید حمله برد و به شهادت رسید.  در ابتدای جنگ روز عاشورا حملات به صورت گروهی انجام شد و طی اولین حملات عده زیادی از یاران امام به شهادت رسیدند. بعد از آن، یاران امام به صورت فردی و یا دو نفری به مبارزه می رفتند.
ناکامی سپاه عمر بن سعد در یکسره کردن کار امام (ع) و یارانش موجب شد تا پسر سعد دستور تخریب خیمه های امام (ع) را صادر کند. پس سپاه کوفه از هر سو به خیمه های حضرت حمله ور شدند. تعداد دیگری از یاران امام (ع) نیز در این مدت به شهادت رسيدند. 
ظهر عاشورا امام حسین (ع) و یارانش جهت اقامه نماز به پا خاستند امام (ع) به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی فرمودند تا در برابر حضرت (ع) و حدود نیمی از یاران آن حضرت (ع) بایستند و از نمازگزاران در برابر حملات احتمالی دشمن، محافظت نمایند. با شروع نماز، سپاه عمر سعد امام حسین (ع) و دیگر نمازگزاران را هدف تیرها و هجمه های خود قرار داد. پس از اتمام نماز، یاران یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند.
اولین کسی که از بنی هاشم از امام (ع) اجازه میدان طلبید و به شهادت رسید علی بن حسین (ع) علی اکبر بود. بعد از آن دیگر برادران امام (ع)، پیش از عباس بن علی (ع) به شهادت رسیدند دیگر خاندان بنی هاشم نیز یکی پس از دیگری از جمله فرزندان عقیل بن ابی طالب،عبدالله بن مسلم بن عقیل و همچنین فرزندان جعفر بن ابی طالب، عدی بن عبدالله بن جعفر طیار و نیز فرزندان امام حسن (ع)، قاسم بن حسن (ع) و برادرش ابوبکر و برادران ابوالفضل (ع)، عبدالله، عثمان و جعفر و... نیز یکی پس از دیگری به میدان رفتند و همگی به شهادت رسیدند.
اما ابوالفضل العباس(ع)، -پرچمدار سپاه و نیز حافظ خیمه ها- که وظیفه آوردن آب نیز به خاطر در محاصره بودن سپاه امام(ع) با او بود؛ برای آوردن آب رفته بود که در نبرد با نگهبانان شریعه فرات به شهادت رسید.».
پس از شهادت تمامی یاران و انصار و بنی هاشم، ابا عبدالله (ع) به میدان رفت. امام (ع) وقتی طفل شیر خوارش را دید که از تشنگی می گرید، او را روی دست گرفته و به نزدیک صحنه نبرد بردند و گفتند: "ای جماعت! اگر به من رحم نمی کنید پس به این کودک شیرخوار رحم کنید." ولی حرملة بن کاهل اسدی تیری بر گلویش زد و آن کودک را در آغوش پدر به شهادت رساند.
با اینکه امام (ع) تنها مانده بود، اما تا مدتی کسی برای رویارویی با آن حضرت پا پیش نمی نهاد. هنگامی که امام (ع) مشغول وداع با اهل حرم بودند به دستور عمر بن سعد، سپاه کوفه به خیمه های حضرت (ع) حمله ور شدند و او را هدف تیرهای خود قرار دادند. پس از آن شمر بن ذی الجوشن، با تنى چند از سپاه كوفه، به خیمه های حضرت (ع) حمله ور شد و ميان او و خيمه هايش، جدایی انداخت. امام (ع) چون چنین دید فریاد زد: «وای بر شما اگر دین ندارید و از روز معاد نمی هراسيد لااقل در دنیایتان آزاده باشید.»
پیادگان تحت امر شمر، امام (ع) را احاطه کردند ولی همچنان پیش نمی آمدند. شمر بن ذى الجوشن به تيراندازان دستور داد او را تيرباران كنند پس تیرها از هر سو بر امام (ع) باریدن گرفت و از فراوانىِ تيرها، بدن حضرت(ع) پر از تیر شده بود. شمر آنان را به حمله و تمام کردن کار امام (ع) تشویق می کرد. اما کسی نمی پذیرفت پس شمر و به نقلی سنان بن انس از اسب پياده شد و سر امام (ع) را جدا کرد و به دست خولی داد. پس از شهادت امام (ع)، دشمن جامه و لوازم امام (ع) را غارت و او را برهنه رها کردند.
به دستور عمر بن سعد برای اجرای فرمان ابن زیاد، ده نفر داوطلب از سپاهیان کوفه با اسبان خويش بدن شريف امام حسين (ع) را لگدكوب كردند. عمر بن سعد در همان روز سر مقدس امام حسين (ع) و همچنین سرهاى مقدس ياران و جوانان بنى هاشم را که هفتاد و دو سر بودند را را به سوى عبيداللَّه روانه كوفه كرد.
پس از شهادت امام (ع)، سپاه دشمن برای غارت خیمه های حضرت (ع) هجوم آورده آنچه اسب و شتر و اثاث بود همه را به غارت برده جامه‏ ها و زينت آلات زنان را نيز به تاراج بردند. شمربن ذی الجوشن به همراهان گروهى از سپاهیان دشمن وارد خیمه گاه شدند. شمر قصد شهادت امام سجاد (ع) را در سر می پروراند که حضرت زینب (س)، مانع شد. عمر بن سعد دستور داد زنان حرم را در چادری جمع کردند و تعدادی را بر محافظت آنان گماشت.
واقعه كربلا گرچه از نظر زمان كوتاه بود و تنها يكروز از صبح تا عصر به طول انجاميد اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ايثار و فدا كارى ، ايمان و اعتقاد و اخلاص بود. خون هاى مطهر امام حسين (ع) و يارانش به اسلام حيات تازه بخشيد و زمينه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.
امام حسين عليه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى (21 مهر 59 خورشیدی)، در سن 57 سالگى در كربلا به شهادت رسيد. مرقد ايشان و برادر فداكارش اباالفضل و فرزندان و يارانش در شهر كربلا در عراق قرار دارد.
در واقعه عاشورا علی بن حسین (ع) که سخت بیمار بود به همراه فرزندش محمد (ع) که کودکی بود که به چهارمين بهار زندگيش نزديک می شد و حضرت زینب (س) و بقیه بازماندگان، به اسارت گرفته شدند. عمر بن سعد و سپاهیانش اسرا را به کوفه نزد ابن زیاد حاکم اموی آنجا برده و از کوفه به شام دربار یزید فرستاده شدند.

مقالات دیگر...