انارک نیوز - خلاصه داستان: سفری مدام به درون تاریکی و نفرت است که عمونوروز، نگهبان تاریکی، به چشم‌اندازی از زشتی‌ها و ترس‌های درونی انسان برخورد می‌کند. او با چشم خیره و نفرت‌آلودی به انسان نگاه می‌کند و با بی‌رحمی قصد دارد زیبایی‌ها را از بین ببرد و در دل او زهرِ نفرت، خشم و ترس را بپاشد تا بنیان وجودش را ویران کند. در این جهان سایه‌زا، موجودات اهریمنی از اعماق ظلمت ظهور می‌کنند تا هر نوری را ببلعند، و انسان در میان این هجوم تاریکی به ناامیدی و ترس از فنا و فراموشی می‌افتد.

در این خون‌چکان‌ترین سطح تاریکی، هر انسانی شکننده و متزلزل است که زیر فشار آن زشتی‌های درونی و ترس‌های عمیق، به زودی فراموش می‌شود و به عذاب ابدی تبدیل می‌گردد. آتش‌های خیالی همانند شعله‌های زشت درون روح شعله‌ور شده، زهر را در رگ‌های درون، بیشتر می‌کشد و روح را همچون موجودی بی‌پناه و شکننده به سرنوشت بی‌پایان تاریکی می‌سپارد.

پایان این سفر چیزی جز دردی عمیق و بی‌انتها نیست، جایی که ترس از بی‌پناهی، از بی‌چهرگی و از بی‌توامی، در عمق جان انسان‌رسوخ کرده و آن‌ها را به سمت نابودی مطلق می‌کشاند. در این چاه غمگین و بی‌پایان، آرامش هیچ‌گاه راه ندارد و هر نفس با ناله‌ای بلند و مرگ‌آور، در آن غرق می‌شود، ناامیدی و زهر درون همانند سایه‌هایی مرگبار، به‌هم پیوسته و بی‌انتها، همدیگر را در آغوش می‌کشند.

در آن عمق تاریکی، انسان چون شبح در مقابل ترس‌های خود، در حال فرورفتن در عمق تاریکی خویش  است، ترس از رفتن، ترس از بی‌هوایی، ترس از بی‌رحمی سرنوشت و صدها و هزاران زشتی دیگر که در دل نهفته است. و این شاید شروعی نو برای عاصی‌ترین کابوس‌های بی‌انتهای بشر است