بر ما چه می گذرد؟ (2)

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته به جايی نرسد فرياد است! 
انارک نیوز - به دنبال عکسی از برجی که قربانی منبع آب شد می گشتم. ورق پاره رنگ و رو رفته ای که فتوکپی و لای آلبوم عکس بود نظرم را جلب کرد. برنامه مرحله اول مسابقات سالنی "شهر من انارک" در ایام نوروز 1376 بود که به همت شهرداری انارک برگزار می شد.
مسابقات بطور متوالی از 2 تا 6 قروردین و از ساعت 15 تا 21 و در هر روز 6 مسابقه بین 15 تیم شرکت کننده در سه گروه بود. اسامی تیم ها هم خاطره انگیز است. عقاب، شهید علویی، مهاجر، رعد، پرسپولیس چوپانان، سپاهان، هفت برادران، شهرداری، نیماشوم، قدرت پا، معدن، امید چوپانان، استقلال، سیمرغ و ستارگان کویر.
روز 7 فروردین شش مسابقه بین شش تیم برگزیده از 3 گروه از 9 تا 12 و 17 تا 20 بود.

وقتی به این برگه رسیدم دیدم چه شور و شوق و همت و همکاری در بین جوانان انارک و نیز شهرداری بوده است که بهترین زمان خوشی در ایام نوروز خود را در باهم بودن و شادی مشترک یافته اند. هنوز هم این احساس را در چهارم فروردین هر سال در برگزاری "جشن با شکوه نوروز" بین ساعات 16 تا 18 در درنجیل می توان مشاهده و حس کرد.

اما به این نیز می اندیشم بر سر ما چه آمده است که بیشتر اوقات به خود و خانواده کوچکمان شامل همسر و فرزندانمان و احیاناً فقط پدر و مادر و خواهران و برادرانمان مشغول شده ایم و کمتر به دور و بر خود، خویشان، آشنایان، دوستان و ریشه هایمان یعنی آب و خاکمان و دیگر همنوعان خود می نگریم؟ مگر سرچشمه آرامش و آسایش ما از بودن و گردش و همفکری و موثر بودن با آنان نیست؟
تا کی "من" بودن؟ پس کی "ما" و با ما و برای ما بودن؟ مگر مفهوم جامعه و اجتماعی بودن این نیست؟ تا کی غم و اندوه من غم دیگران ولی غم دیگران از آن خودشان باشد؟ شادی فقط برای من و "دیگی که برای من نجوشد، خواهم سر سگ در آن بجوشد"؟
هنگامی که یک جوالدوز به دیگران می زنی یک تلنگر هم به خودت بزن!