07
شنبه, دسامبر
شنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۳

تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست (6)

انارک نیوز - زورمند خواهان سلطه و استیلا بر مردم اطراف خویش و حاکمیت بر آنان است. 
او فرد حقیر و پررویی است که با فساد خویش که گسترده تر می شود از منابعی که به دیگران و زیردستانش تعلق دارد برای بالا رفتن مقام و رتبه و قدرت خویش استفاده می نماید. محیط رشد او اجتماعی است که هرچه بیشتر در آن فقر و جهل و ضعف ریشه دوانده باشد.
از صاحبان تزویر و زور و زر که سه چهره خود او هستند برای در سبز نشان دادن و سواری نمودن، با هویج و قدرت چماق و درفش و داغ برای چپاول و غارت آنچه می تواند دستاویزش باشد سود می برد. برای دیگران هیچ حقی قایل نمی شود و همیشه در صدد است فریاد حق خواهی را در گلوها خفه نماید.
هرچه بیشتر بدست آورد خود را بزرگتر می بیند و فشارش بر گلوها شدیدتر می شود، دنیا را به مکانی بد و جهنم برای دیگران تبدیل می کند. هر آنچه را هست به یکباره برای خود می خواهد و پشیزی ارزش برای دیگران قایل نمی شود. انسانها را جزو اموال خود می پندارد و با اندیشه در می افتد.
هنر را نابود و انسانها را به تنگنا می اندازد تا از هم دور شوند و به نانی بخور و نمیر قناعت ورزند. ضعیف کشی رایج و نادانی شایع و در کنج عزلت رفتن و تنهایی زیستن، افتخار می شود. وقتی افراد فقط به فکر سیر کردن شکم گرسنه زن و بچه و اطرافیانشان باشند، غریو شادی او شنیده می شود. پوست های چسبیده به استخوانهای دیگران علامت پیروزی او است.
این پرندگان محبوس در قفس وقتی کمی سیر می شوند به حداقل ها راضی می شوند و تصور آزادی از قفس تن آنان را می لرزاند. اینجا است که زورمند فساد را نهادینه و دیگران را از خویشتن خود بیگانه کرده طوری که درد خود را فراموش می نمایند. جامعه آفت زده با دست خویش گور خود را می کند و به نفس کشیدن خود می چسبد و خوشحال از اینکه فقط زنده است.
زورمند تور خود را در این غرقاب و گنداب خودساخته می اندازد تا راه گریز را بر دیگران ببندد و آنان این را سرنوشت محتوم خود ببینند. مرگ آدمیت را که در او اثری از آن نیست می خواهد فراگیر نماید و آنرا اعلام نماید.
اما همیشه افرادی پیدا می شوند که رویای آزادی و رهایی از این اوضاع را دارند و آنرا برای دیگران زمزمه می کنند. آنانی که هنوز کورسویی از آدم بودن در آنان دیده می شود جذب می شوند و این نور بر تاریکی ها می تابد و زورمند که در کنج تاریکی ها سکنا گزیده با هزار دست فاسدش سعی می کند نور آگاهی را  خاموش نماید تا گلی شکفته نشود.
اما این حکم ازلی است که با یک گل بهار نمی شود اما حتی شکفتن یک گل هم می تواند نشانه ای از بهار باشد. تغییر مثبت زندگی یک فرد هم نشانه ای از پیروزی خیر بر شر است. آدم به خود می آید و دیگران را هم از خواب غفلت بیدار می کند و دنیایی بهتر را می سازد.
ای خفته خواب آلوده این خواب تو چیست؟، آگاه نه ای نظاره گر خواب تو کیست!؟