10
شنبه, می
ایران تو بمان Tehran

 *انالله و انا الیه راجعون* 
شوربختانه خبردار شدیم حاجیه خانم فردوس یزدانی انارکی، دیروز 9 آذر ماه در تهران از میان ما رفت و دیگر آشنایانش نگاه پر از محبت او را نخواهند دید. 

انارک نیوز این مصیبت را به خانواده های یزدانی و یزدان پناه و دیگر بستگان تسلیت می گوید، شکیبایی وابستگان و آمرزش شادروان را از درگاه پروردگار مهربان درخواست می نماید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

 *انالله و انا الیه راجعون* 
شوربختانه خبردار شدیم حاجیه خانم شهربانو میرزازاده انارکی (همسرشادروان حاج رحمت ا.. مظفری) امروز 6 آذر ماه در انارک از میان ما رفت و دیگر آشنایانش نگاه پر از محبت او را نخواهند دید. 
انارک نیوز این مصیبت را به خانواده های میرزازاده انارکی، مظفری و دیگر بستگان تسلیت می گوید، شکیبایی وابستگان و آمرزش شادروان را از درگاه پروردگار مهربان درخواست می نماید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

انارک نیوز - اخبار تکمیلی و گزیده کوتاه دیدگاهها و راهکارهای انارک از شنبه بیست و پنجم آبان ماه 98 تا آدینه یکم آذر ماه به شرح زیر می باشد. 
توجه: به دلیل ناآرامی های گران شدن بنزین و قطع شدن اینترنت از اوایل هفته پیش بایستی این صفحه را سفید در نظر گرفت. 

الف- چکیده دیدگاه ها و راهکارها یا "آنچه عیان است، چه حاجت به بیان است" این است:
-

ب- در آغاز به اخبار تکمیلی می پردازیم:
-

ج-  اینک گزیده دیدگاه ها و راهکارها یا "گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است":
-

د- در اینجا با عنوان شیرین"شکوفه های امید" به پاسخ کارگزاران می پردازیم:
-

ه- کلیه اخبار، پیشنهادات و دیدگاهها همراه با تصاویر مربوطه در گروه تلگرامی "نارُسّینَه راهکار" موجود و نوشته بین پرانتزها در بالا از انارک نیوز می باشد.

انارک نیوز - اخبار تکمیلی و گزیده کوتاه دیدگاهها و راهکارهای انارک از شنبه هجدهم آبان ماه 98 تا آدینه بیست و چهارم به شرح زیر می باشد. 

الف- چکیده دیدگاه ها و راهکارها یا "آنچه عیان است، چه حاجت به بیان است" این است: 
- روشن شدن دلیل انتقال مخزن و تجهیزات گازرسانی انارک به فرخی، لزوم وحدت اهالی و پیگیری جمعی برای حل مشکلات عمومی.

ب- در آغاز به اخبار تکمیلی می پردازیم:
- (صفحه شخصی اینستاگرامی آقای عباسعلی پوربافرانی) به نام خدا، در تاریخ ۹۸/۸/۰۴ جلسه پیگیری مسایل گاز رسانی در بخش هایی از دو شهرستان نایین و خور و بیابانک با حضور مدیر کل گاز استان تشکیل شد. در این جلسه مقرر شد:
...*ایستگاههای جندق و فرخی در ایام ولادت رییس مکتب و مذهب افتتاح و مشترک گیری آغاز شود.
*ایستگاههای انارک، چوپانان و چاهملک بلافاصله پس از راه اندازی دو ایستگاه در کمترین زمان ممکن به بهره برداری برسد.

ج-  اینک گزیده دیدگاه ها و راهکارها یا "گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است":
1- آقای حسینی: مشکل انارک خود شما مردم انارک هستید و اونها هم می دونتد که حاضر نیستید پشت هم رو بگیرید و کاری را با هم پیگیری بکنید. خودتون می ترسید جلو برید و اگر کسی رفت هم بخاطر ترس که یکهو کارچوتون ازتون نگیرند یا بچتون فردا کارش ندن یا هزار دلیل بیخودی که از ترس وجودمون هست بهانه می آریم و سر خودمون رو فقط می گیریم. اما تا ببینیم کسی نیست صدامون دنیا رو بر می داره. خلاصه تا مردم پشت هم نباشن و نماینده و شهرداری و شورا را پاسخگو نکنند هیچ فایده ای نداره. مردم انارک بدونند یا اونها که ساکن هستند باید نامه نگاری کنند و همگی امضا کنند و پیگیر باشند یا با گریه و ناله بیخودی وقت مارو در گروه نگیرید.  حقتونه که مخزنتون رو بفرستند برای شهر دیگر، چون مردم  اون شهر می دونند اخلاق انارکی ترسو بودن هست و به هر بدبختی تن میده که یک لقمه نون خشک داشته باشه و پیگیری کردند لقمه رو از تو حلقتون بیرون کشیدن. هزارتا مثال که نه ولی حداقل چندین مثال می تونم بیارم که بخاطر متحد نبودن همین شما ساکنین انارک سرتون اومده. فقد هم بلدید ایواجید: چیرا یکی، یک کاری بر ما را ناکیره !!!!
اگر کسی بیاد براتون کاری کنه، زود می گین: حتمن یک سودی بروش را داره و گر نه دی روهاااا هیشکی کار بر کسی را ناکیره، اگر چییش نشدارت بیخوی نایومه وقتوش بر دیکاره هنه. مگر خویوش زندگی نداره، اهرو کی بر یکی را کاری اکیره.
کسی از ساکنین انارک و غیره هم ‌نمیخوام جوابی بده، چون اگر جز این بود تا حالا پیگیری کرده بودی و وضعتون این نبود. یا خودتون پیگیری مشکلاتتون رو بکنید تا ماها که بیرون هستیم ببینیم و دلمون بیاد کمکی بکنیم یا بیخود هی مثل بچه ها ناله و واویلا نگید.
بقول قدیمی ها؛ گشتیم نبود، نگرد نیست. حالا برید توی یکی از گروه ها و در مورد یکی از مشکلات شهر یا گرونی یا پیدا نکردن فلان دارو  و یا و یا و یا و .......  یک چت کوتاه بنویس،  اونوقت تا صبح تعداد زیادی از عزیزان همشهری باهات همدردی و همراهی می کنند. اما هیچکدوم نمی گن بیا بریم، من چندتا آشنا دارم بلکه بتونند این دارو که برای بیمارت می خواهی پیداکنم برات. حالا اگر تونستی حتی چندتا پیدا کنی که زیر نامه ای که در مورد مشکل عموم مردم انارک هست امضا کنند جایزه داری. اول هم از همونهایی شروع کن که این چند روز از مشکلات گاز و نفت ناله ها سر می دادن، ببین یه کدومشون پشتت رو می گیرن، همراهی و امضای نامتون که جای خود داره، نمی گم امضای نامه که ‌مشکل شخصی شماست بلکه مشکلی که همگی می گن هست، همین مورد نفت و گاز. بخدا که اگر نمی دونستم که فردا میگن حتما چیزی براش توش بوده و خورده و همونهایی که بزبان انارکی در متن بالا نوشتم همین فردا پیگیر می شدم و حتماً مسئولین کمتر از یک هفته مشکل رو رفع می کردند. اما خدا رو شکر که بالای بیست سال قبل متوجه شدم که این‌ جماعت نه خودشون تکون می خورن و نه اون روحیه گورخری اجازه می ده موفقیت کسی رو تشویق کنند و چشم دیدن کسی که مشکلی رو حل کنه ندارند. چرا که مشخص می شه اونها آدمهای تنبلی بودن.  فقد می گن هیشکی هیچ کاری نمی کنه، شهردار و شورا کاری نمی کنند در صورتی که خودشون باید پیگیری کنند.
مثال: اگر این‌مخزن گاز رو برده بودن جندق یا فرخی یا چاه ملک و حتی مصر که روستای کوچکی هست و بعد می خواستند مخزن رو ببرن،  همه مردم اون شهر از بزرگ و کوچک‌ و پیر و جوان می ریختن جلو جرثقیل و تریلی و عمراً می گذاشتند چنین بشه. اما شما هاااااااا چه کردید؟! توی گروه هی حرفش رو زدند، اون هم ‌بعد این که مخزن و منبع رو برده بودن!
2- آقای مهدوی: چهار نفر هماهنگ کن تا ببرمشان فرمانداری و از اون مخزن گاز را که بردن درخواست کنیم و جواب بگیریم. من آماده هستم و چند روز هم است درخواست نفت دادم. امروز رفتم کارت کشیدم. می
نویسد کارت نامعتبر. برای دو تا سه روز دیگر نفت دارم. تمام شد و نفت نداشتم برای نفت هم باید برم.
3- آقای شهریاری: بالای نود درصد انارک مشترک گیری که شده هیچ، لوله کشی هم انجام شده. تازه جندق و فرخی می خواد مشترک گیری بشه و بعدش انارک راه اندازی بشه.
4- ناشناس: چون معلوم نیست اونجا چقدر درخواست گاز کردن ولی اینجا چی؟ یک نفرم نمیاد بریم بخشداری، بگیم: چرا؟ فقط تو کانال می خوان پیگیری بشه. می گن انجامم ندیم میان تو کانال یه پیامی میدن و تموم می شه. و شاید چون مخزن دیگه ای حالا حالا ها در کار نباشه اون مخزن را دادن به اونا.
5- آقای رشیدی: پرچمی که با آرم شهرداری جلو مسجد جامع هست، چرا با رنگ مشکی؟ الان که موسم عزا نیست بهتر نیست از رنگهای شاد استفاده بشه؟
6- آقای کافی: رو کوه محمدشفیع که از ورودی فلکه شهرک کاملاً تو دید هست پرچم سیاهی با پایه بلند پیداست. بهتره با یک پرچم دیگه تعویض بشه و روح شادی به بیننده بده.

د- در اینجا با عنوان شیرین"شکوفه های امید" به پاسخ کارگزاران می پردازیم:

ه- کلیه اخبار، پیشنهادات و دیدگاهها همراه با تصاویر مربوطه در گروه تلگرامی "نارُسّینَه راهکار" موجود و نوشته بین پرانتزها در بالا از انارک نیوز می باشد.

انارک نیوز - دیروز و امروز 22 آبان ماه شاهد رفت و آمد برخی از همشهریان و گله مندی آنان از بی اطلاعی از وضعیت ثبت نام برای دریافت نفت و گروهی برای دریافت نفت بودند.
جویا شدم و متوجه شدم اینان دو گروه هستند که به دنبال نفت می باشند. گروه اول، آنانی که مدتها است در کافی نت ثبت نام کرده اند ولی در سایت شرکت نفت نایین نامی از آنان نیست و بایستی با آقای نصیری تماس بگیرند که کار مشکلی می باشد.
در مراجعه به مسئولین مشخص شد اینان دو راه دارند که اولی انتظاری حدود یک هفته می باشد که امید است در صورت تکمیل بودن مدارک و نبود هیچ اشکال، نام آنان در سایت مربوطه ثبت گردد و راه دوم این است که خود یا در کافی نت به سایت مربوطه مراجعه و پس از ثبت نام مدارک (و پرینت) آنرا به کافی نت تحویل تا ثبت نام انجام شود. از مدارک موردنیاز می توان به شناسنامه، کارت ملی، کارت بانکی، کد پستی، پلاک و شماره موبایل سرپرست خانواده اشاره نمود که بنظر راه سریعتری برای رفع نگرانی می باشد.
گروه دوم، ثبت نام  را انجام داده اند و برای آنان سهمیه مشخص شده که برای خانواده دو نفره 440 لیتر می باشد اما کمبود نفت باعث شده که علیرغم پرداخت هزینه خرید آنرا دریافت ننموده اند که بنظر می رسد تا پایان ماه جاری آنرا دریافت خواهند نمود و آنانی که هنوز خریدی انجام نداده اند از اواخر ماه می توانند نسبت به خرید نفت اقدام نمایند.

انارک نیوز - خاطره تلخ و شیرین زیر را از آقای کریم سهیلی داریم که برای شما می آوریم. 

یادمه که بعضی روزها که مدارس تعطیل بود، می رفتیم سمت جنوب نخلک برای هیزم آوردن. هیزم هم برای نان پختن و گرمایش خانه ها مورد استفاده قرار می گرفت. اکثر خونه ها کرسی داشتند و ماهم از این قاعده مستثنی نبودیم اما هیزمی که ما با کول می آوردیم بیشتر به درد پختن نان می خورد.
اکثر مواقع اونایی که شتر داشتند کنده تاق می آوردند و ما هم فوری کنده ها را می بردیم تو خونه و روی هم تلنبار می کردیم. بعدازظهرها جلو در خانه، تو منقل، آتش روشن می کردیم و همسایه ها هم دور آتش جمع می شدند و مرحوم رسول بهروز از داخل خونه اش شلغم می آورد و دیزی سیاهی داشت و روی آتش شلغم بار می گذاشت و چقدر لذت داشت. جای همگی خالی.
موقع اذان هم که می شد دیگه شلغمها پخته بود و رفته رفته همسایه ها می رفتند داخل منازلشان و بوی آبگوشت و دمپخت و ... از هر خانه ای به مشام می رسید. یادمه که اکثر کارگران با زن و بچه، نخلک زندگی می کردند. یکروز همسر علی قیصری، بلقیس خانم که نمی دونم در قید حبات هستند یا خیر، اگر هستند که خداوند بهشون عمر طولانی بده و اگر هم مرحوم شدند با فاطمه زهرا محشور بشوند به مادرم گفت: مریم بیگم فردا بریم هیزم.
مادرم هم گفت: باشه. و رفتند.
بعد از اینکه هیزم ها را پشته می کنند و از گدار می آیند پایین، باران سختی گرفت و اینا تا خودشان را از دهانه ای  که در جنوب نخلک بود - و دوتا کوه جنوب نخلک را از هم جدا می کرد و مواقع بارندگی سریع از دهانه سیلهای سنگینی راه می افتاد - این دونفر هم با هیزم که حالا خیس و سنگینیش هم دوبرابر شده، باید از داخل سیل بیرون بیایند. من سریع رفتم نزدیک دهانه،.
خوشبختانه دیدم مادرم و بلقیس خانم از دهانه بیرون آمده و دارند به طرف خانه حرکت می کنند. در همین حال سیل هم از پشت سرشان آمد. مرحوم علی قیصری با پسرش فریدون و مرحوم اسدالله ثابتی و چند نفر دیگه آمدند و پشته ها را را با فرقون بردند دم در خانه. بعدها مادرم می گفت: اگر نجنبیده بودیم سیل ما را می برد.
یکروز که نشسته بودیم، مادرم به بلقیس خانم گفت: بازم می آیی، بریم هیزم؟
گفت: ابداً، برای هفت پشتم بس بود، نزدیک بود الکی الکی خودمان را به کشتن بدهیم.

مقالات دیگر...