کتاب «پنبهدونه و ماهتوتوهای شبِ برفی» این چنین داستانی را از امید و رستگاری به زبان کودکانه برای گروه سنی نوخوان (بالای هفت سال) روایت میکند.
روایتی خوب در کنار نامهای جذاب خرگوشها - مانند باباداناهو، کلاهکاجی، پسر چابک، کفشبرفی، مامادودو- کودک را به رغم تلخی فضای داستان تا آخر با کتاب همراه میکند و مفاهیم مورد نظر خود را تا حد درک کودک پایین میآورد.
تصویرگری کتاب اگر بالاتر از متن نباشد، قطعا از آن کمتر هم نیست. این کار را غزل فتحاللهی با تکنیک مداد رنگی انجام داده است. تصاویر فوقالعاده و پرجزییات با پرداخت دقیق و ماهرانه و استفادهی درست از بافت مقوا در جهت فضاسازی، قابهای استادانهای را پدید آورده که البته از فتحاللهی جز این توقع نمیرود؛ تصویرگر جوانی که تا کنون به افتخارات بسیاری نایل شده: برندهی مسابقهی تصویرگری کتاب کودک سنگاپور، دیپلم افتخار مسابقهی تصویرگری گاو اکراین، نامزد نهایی مسابقهی تصویرگری بولونیا، منتخب شرکت در مسابقهی تصویرگری براتیسلاوا و ... .
در صفحهی سیزدهم چنین میخوانیم:
«در تاریکی صدای زمزمهی ملایمی میآمد، صدای دور و صدایی شبیه زنگوله! ماهتوتوها آرام و چرخزنان جلو میآمدند و سرود میخواندند. صدای نرم زنگولههایشان جینگ جینگ در باد میپیچید.
ماهتوتوها گاهی میایستادند و از لابهلای شاخهها و بالای درختها توپکهای درشت و ریز جمع میکردند. صدای آوازشان شنیده میشد:
جنگل توی زمستون
خواب بهار میبینه
دونهی سرد برفی
خواب آبشار میبینه
ما توتوهای ماهیم
شب مهتاب تو راهیم
کلاهمون فانوسه
کفشهامون از آبنوسه...»
(کد مطلب : ۳۰۸۵۷۷)