بررسی سیاست‌های اقتصادی در دوران پهلوی اول / صنعتی‌سازی ناتمام
حکومت رضاشاه از چند راه درصدد تامین هزینه‌های مورد نیـاز برآمـد. ایـن راه‌ها عبارت بودند از: ۱- درآمدهای حاصل از امتیاز نفت ۲- انحصار منابع درآمدزا و مصادره اموال ۳- اعمال سیاست جدید گمرکی و مالیاتی ۴- اجرای سیاست صنعتی‌سازی ۵- فـروش خالصـه‌ها (زمین‌های دولتی) ۶- اجرای سیاست‌های جدید برای توسعه کشاورزی مخصوصا کشـاورزی تجاری. از میان منابع مذکور، درآمدهای حاصل از امتیاز نفت از جایگاه ویـژه‌ای در اجـرای پـروژه تمرکز سیاسی برخوردار بود. این جایگاه ناشی از سهمی بود که درآمد نفتی در تاسیس یکی از ابزارهای سه‌گانه ایجاد تمرکز سیاسی یعنی ارتش داشت. در زمان رضاشاه تقریبـا کـل درآمـد خرج ارتش و تجهیزات نظامی می‌شد. نفت اگر چه به‌طور متوسط تامین‌کننـده ۲۰درصد بودجه و تشکیل‌دهنده ۶۲درصد کل دریافت‌های ارزی دولـت بـود، ولی به‌دلیل آنکه اولا اداره آن از حوزه اختیار ایران خارج بود و ثانیا متاثر از نوسـانات بـازار جهانی بود، نمی‌توانست منبعی ثابت و قابل اطمینان بـرای تامین نیازهـای روزافـزون مـالی حکومت باشد. به همین دلیل کسب درآمد از منابع دیگر ضروری بود. بخشی از این درآمـد از طریق منابعی چون انحصار و مصادره به‌دست می‌آمد. براین اساس در طول دوران حاکمیت رضاشاه منـابع درآمـدزا بـه تـدریج و یکـی پـس از دیگری تحت انحصار حکومت درآمد. این روند از زمان قدرت‌گیـری رضـاخان بـا انضـمام دو اداره پردرآمد غله و نان و خالصجات به وزارت جنگ (در سال ۱۳۰۰ش) آغاز شد و تا پایان حکومت وی ادامه یافت. طی ایـن مـدت بیسـت و هفـت نـوع انحصـار دولتـی برقـرار شـد.
مهم‌ترین انحصارها عبارت بودند از: 
۱- انحصار دولتی قند و چای مصـوب ۹ خـرداد ۱۳۰۴
۲- انحصار دولتی تریاک مصوب ۲۶ تیر۱۳۰۷
۳- انحصار دولتی دخانیات مصوب ۲۹ اسـفند ۱۳۰۸
۴- واگذاری انحصار تجارت خارجی به دولت مصوب ۶ اسـفند ۱۳۰۹ و... عـلاوه بر انحصار مستقیم دولتی که- شکل غالب انحصار منابع اقتصادی بود- در برخی موارد دولت با دریافت حق‌السهم، امتیاز انحصاری برخی از منابع درآمـدزا را بـه افـراد حقیقـی و حقـوقی واگذار می‌کرد. برخـی از ایـن امتیازهـای انحصـاری واگذارشـده عبـارت بودنـد از: ۱- انحصـار استخراج و فروش خاک سرخ جزایر هرمز، قشم، لارک و هنگام به حاج‌معین‌التجار بوشـهری در ۲۸ حوت(اسفند) ۱۳۰۱، ۲- انحصار استخراج انتیمون انارک و نائین به شرکت مختلط شونمان و شرکای اصفهان در ۲۸ مهر ۱۳۱۱.
(دنیای اقتصاد وزنامه شماره ۴۷۱۹ - ۱۳۹۸/۰۷/۱۰ -  شماره خبر: ۳۵۷۸۰۲۰)

انارک نیوز - اینجانب دکتر منصور کلباسی متولد شهر انارک فرزند تقی (معلم بازنشسته و متوفی انارک)، تحصیلات دبستان را در انارک، راهنمایی را در یزد، دبیرستان و لیسانس را در تهران، فوق لیسانس، دکترا و فوق دکترای مهندسی را در انگلستان گذرانیده ام و استاد تمام رسمی، تدریس و سرپرستی پروژه ها در دوره های لیسانس تا دکترای دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران، دارای همسر و دو فرزند پسر می باشم.
اینجانب دارای بیش از یکصد مقاله علمی در کنفرانسها و ژورنالهای ایرانی و بین المللی، چاپ بیش از ده کتاب و اثر  تخصصی دانشگاهی، تدریس بیش از ده درس تخصصی دانشگاهی در مقاطع لیسانس تا دکترا، ثبت اختراع تعداد متنابهی نوآوری، مدیریت بیش از ده سال رشته مهندسی پتروشیمی دانشگاه، استاد نمونه، سرپرستی و فارغ التحصیل نمودن صدها دانشجوی صاحب اثر که اینک استاد دانشگاههای مختلف کشور هستند، مشاور تعداد متنابهی پروژه صنعتی پتروشیمیایی در کشور و ..........

انارک نیوز مراتب تشکر و بزرگداشت خود را از همکاری همشهری گرامی آقای دکتر کلباسی استاد برجسته دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک) اعلام می دارد و امید است روزی بتوانیم از او که شاخص کوشش و تلاش انارکی ها در درنوردیدن عرصه های علم می باشد قدردانی نماییم و در جمع دوستانه خود در انارک به او بگوییم: "تبریک به شما ای همشهری گرامی که مایه افتخار ایرانید، انارک را پرآوازه کرده اید و انارکی مانده اید".

تا "انارک" ز خاک " چوپانان"   /   هیجده فرسخ است سخت و گران 
نیست در راه آب و آبادی   /   وحشت انگیزتر ز هر وادی 
نیمشب کرد آن شتربان بار   /   وانگه از خواب خوش مرا بیدار 
خسته و ناتوان و فرسوده   /   خواب ناکرده، خواب آلوده 
بر فراز شتر سوار شدم   /   سر باری که داشت بار شدم
شتر و ساروان و من سه نفر   /   زی انارک شدیم راه سپر
ریگزارست و راه پیدا نیست   /   ره شناسنده نیز با ما نیست 
نه چراغی، نه شعله‏ ای، نه مهی   /   چون دل ظالمان شب سیهی 
چتر مانند ابرهای سیاه   /   بسته بر اختران روشن راه 
ریگ تازنده، چون رها شده دیو   /   کرده هامون پر از غرنگ و غریو 
بر سر و چشم، خاک پاشنده   /   چهره و گوش را خراشنده 
آن شتربان ز مام هشت ز دست   /   که شتر راهبرتر از من هست
نزند خویش بی گدار بآب   /   نرود هیچ جز براه صواب
چون شتر یافت خویشتن آزاد   /   رو بهر جانبی که خواست نهاد
ریگزاران سپرد چابک و چست   /   تا بهامون رسید و راه درست
پیروی از نجیب جانوری   /   به که از بی شعور راهبری
ناشناسندگان که راهبرند   /   کاروان را بپرتگاه برند
چون نداری ز راهی آگاهی   /   پیروان را مران ببی راهی
نکشد قوم را براه هلاک   /   جز بداندیش جاهل بی باک
مرد اگر بخردست لج نکند   /   کارها را ز لج فلج نکند
***
تا سحر گاه، باری، آن شب را   /   خسته کردیم خویش و مرکب را
رنج‏های نگفتنی دیدیم   /   تا سه فرسنگ راه ببریدیم
با مدادان که از سوی خاور   /   خور بر افروخت چون یکی مجمر
ما بدالان حوضی، از بر رود   /   خسته و مانده آمدیم فرود
چون مه دوم بهاران بود   /   حوض مملو ز آب باران بود
آرمیدیم و رنج کم کردیم   /   آب خوردیم و چای دم کردیم
مردمان شریف دورۀ پیش   /   مهربان بوده‏ اند و خیراندیش
هر کجا هست کاروانگاهی   /   حوضی افکنده‏ اند یا چاهی
پاکدل مردمی که اهل ره‏ اند   /   بانیان رباط و حوض و چه اند
در بیابان هر آنکه دارد سیر   /   می شناسند بنام، صاحب خیر
***
ساعتی چون گذشت از آسودن   /   باز بستیم بار پیمودن
مشکی از آب حوض پر کردیم   /   بزی آونگ بر شتر کردیم
راه ما میگذشت از دره‏ ای   /   سخت راهی، مخوف منظره‏ ای
از دو سو کوه سر کشیده بماه   /   چون کف دست دیو صاف و سیاه
بمیان دو کوه راهی تنگ   /   طول آن بیشتر ز یک فرسنگ
هیچگونه گل و گیاهش نه   /   غیر «بادام تلخ» و «ترخ» و «بنه»
در نوشتیم راه را با پای   /   گرچه دشوار بود و سربالای
او فتادیم از فراز بشیب   /   یکی ریگزار پر ز نهیب
ریگزاری کرانه ناپیدا   /   نه درخت و نه سبزه و نه گیا
شده از ریگ زرّگون مستور   /   دشت و هامون و تپه و ماهور
نور خورشید را ز گرد و غبار   /   بر زمین از فلک نبود گذار
سهمگین توده ‏های ریگ روان   /   کرده بر پا قیامت از توفان
خاک را برده باد بر افلاک   /   همچو دریای موج خیز از خاک
شتر ما چو زیردریائی   /   غرق دریای ریگ پیمائی
ساعتی چند راه بنوشتیم   /   تا از آن ریگ چاله بگذشتیم
چون درخشنده خور ز گنبد گشت   /   شد رباطی پدید از آن سوی دشت
ساروان آن بنا نمود بمن   /   پس بدینگونه کرد ساز سخن
کاین رباط کهن «مشجری» است   /   مسکن جن و خانه پری است
بگذرد هر که زین مکان تنها   /   بشنود خنده‏ ها و شیونها
ور بماند بناگزیر شبی   /   اندهی دید خواهد ار طربی
به که ما بار ناوریم فرود   /   همچنان بگذریم از اینجا زود
گفتم ای همسفر چه داری بیم؟   /   این چه گفتی بشارتی است عظیم
به به ار در رباط سنگینی   /   پهن باشد بساط رنگینی
فرش و بالین و پشتی و پرده   /   همه از روی نظم گسترده
خوردنی‏های نغز جان پرور   /   که چو آنها ندیده است بشر
تنگ‏ های بلور پر از آب   /   جان فزاینده تر ز کهنه شراب
میزبانان شگفت جادویان   /   جام بخشندگان پری رویان
روی کی تابد از چنین محفل   /   مگر آن را که نیست دانش و دل
گر بشر نیست هیچ باک مدار   /   پری و جن نمی‏ کنند آزار
پری و جن و کز آن بتر نبود   /   بتر از خوبتر بشر نبود
من ز جن و پری ندارم باک   /   بیمناکم ز مردم ناپاک
دله دزدی دو، گر ز جنس دو پا   /   خفته باشند در کمین اینجا
هرچه داریم رایگان ببرند   /   سیم و زر هیچ، آب و نان ببرند
چونکه ما را نه ساز ماند و نه برگ   /   خود بگو چاره چیست غیر از مرگ
الغرض با هراس و وحشت و بیم   /   سر فرو هشته در ره تسلیم
پای اندر رباط بنهادیم   /   بار در بارگاه بگشادیم
پس درون رباط را بتمام   /   از ته خشک چاه تا کف بام
باز دیدیم و جستجو کردیم   /   کاوش و گردشی نکو کردیم
نه بشر نه پری نه مرغ و نه مار   /   لیس فی الدار غیره دیار
حکمفرما سکوت و خاموشی   /   خفته گوئی جهان ز بیهوشی
حوض و پایاب و چاه و بند خراب   /   از شن و ریگ و خاک پر، نه ز آب
این بنا یک اطاق بر سر داشت   /   سردری دلفریب منظر داشت
همچو جان مشک آب را در بر   /   بگرفتیم و جای در سر در
خسته چون سیر شد ز نان و ز آب   /   خواه نا خواه میرود در خواب

(*) منظومه "از خور تا انارک" مشتمل بر چهار قسمت است: از «خور» تا «چاه ملک»، از «چاه ملک» تا «چوپانان»، از «چوپانان» تا «مشجری»، از «مشجری» تا «انارک»، و این قسمت سوم منظومه است.
- قصبه «خور» مرکز ولایت وسیع بیابانک جندق است.
- انارک قصبه ایست که در حدود سه هزار جمعیت دارد و ناحیه ایست معدن بار و گوهرخیز،  و چون بیش از شرب همین جمعیت کم آب ندارد غالبا مردم هوشیار آنجا بشتربانی و بازرگانی میگرایند، این قصبه از روزگاران قدیم ضمیمه ولایت بیابانک جندق بوده اما ظاهرا اکنون از توابع نائین است.
-چوپانان دهکده ایست در بیابانی ریگزار، میان «خور» و «انارک» که پنجاه سال پیش آباد شده و اکنون قریب یکهزار نفر سکنه دارد.
- مشجری (با ضم میم و فتح شبن و فتح و تشدید جیم) رباطی است بمساحت تقریبی یکهزار متر مربع که با رنج و خرج زیاد در بیابانی بی آب و ریگزار و خطرناک بنا شده. در اطراف رباط «پایان» و چاهی عمیق و حوضی چند که از آب باران پر می شده کنده و ساخته ‏اند اما اکنون همه از ریگ و خاک انباشته است. بنای رباط هم با استحکام و استواری که دارد از بی مواظبتی دستخوش ویرانی و خرابی است و سزاوار است اولیای امور (از محل اوقاف) یا صاحبان خیر بتعمیر آن اقدام فرمایند چه اگر بخواهند امروز چنین بنائی را در چنان محلی بر آورند بیش از سه ملیون ریال تمام میشود.
در ایوان مسجد رباط کتیبه سنگی نصب است که تاریخ و نام بانی بنا بر آن کنده شده باین عبارت:
«عاقلان دیدند دنیا نیست بنگاه خلود   /   باری اندر وی نورزیدند سودای ثبات
لیک ازین دیر دو در هر کس بنیکی درگذشت   /   نام نیکش زنده ماند لاجرم بعد از ممات
همچو حاجی مهدی آن مرد خدا کز فرط خیر   /   زین بنای نیک پی گردید ز اهل التفات
خامه «اقبال» در تاریخ اتمامش نوشت   /   ماند از مهدی بدنیا باقیات الصالحات
وقف مؤبد نمود جناب حاجی مهدی ولد مرحوم آقا محمد رفیع انارکی سنه 1307» 
گوینده این اشعار عموی من بنده میرزا آقا اقبال است که نام و تخلص او ببرادرم آقای اقبال یغمائی رسیده. اشعاری که از اقبال مانده و بسیار کم است در یکی از شماره‏ های مجله درج می کنیم تا خوانندگان خود داوری فرمایند که این مرد دانشمند در نویسندگی و شاعری چه مایه و استعداد داشته است.
این نکته را هم بیفزایم که در بعضی از نقشه‏ های جغرافیائی «مشجری» را بخطی درشت نوشته و چون قصبه‏ ای نموده‏ اند، راه نوردان و مسافرین ناآزموده راست که از این اشتباه مهندسین بگمراهی و هلاکت نیفتند.
(شاعر : یغمایی، حبیب؛ مجله: یغما » اردیبهشت 1327 - شماره 2 ‏(5 صفحه - از 59 تا 63))

انارک نیوز - امروز سوم فروردین ماه 1398 همانند سالهای گذشته "جشنارک" (جشن نیلوفری انارک) در درنجیل (دره انجیر) از ساعت 16 تا 18 برگزار شد. 

سالهای پیش از ساعت 14 و 30 دقیقه به تدریج شاهد آمدن همشهریان گرامی به درنجیل بودیم که امسال از ساعاتی زودتر گروه بزرگتری خود را رسانده بودند. در جای جای محوطه گردشگاه، دوستان و خوشاوندانی که در این روزها موفق به دیدار هم نشده بودند یا سالها هم را ندیده بودند از پیر و جوان مشغول روبوسی و تجدید دیدار بودند. گروهی هم چشم به راه رسیدن آنانی بودند که قول رساندن خود را داده بودند.
آسمان آفتابی، هوا مطبوع و بهاری و محیط کاملاً دوستانه و خانوادگی بود که جوانان در گوشه هایی، دایره هایی را تشکیل و به پایکوبی مشغول بودند و از ماشینی ترانه های انارکی پخش می شد. حضور پرشور و خودجوش اهالی از دور و نزدیک و حتی افرادی از شهرهای دیگر از هشت سال گذشته بیشتر و نمایانتر بود. 
با توجه به اینکه از سال پیش سماور جدیدی برای مراسم تهیه شده بود که سریعتر آب را به درجه حرارت دلخواه می رساند، نیم ساعت دیرتر سماور روشن گردید. پارسال آب در دو مرحله آورده شد که در مرحله دوم، ترافیک مسیر باعث شد برنامه ریزی توزیع دمنوش آویشن همراه با شیرینی حاج بادام و قند دچار مشکلاتی شود. امسال بیش از 250 لیتر آب در یک مرحله به درنجیل رسید و ساعت چهار بعدازظهر آماده پذیرایی شده بودند. مراسم تا ساعت شش بعداز ظهر ادامه داشت.

نیروهای خدمتگزار انتظامی از بلندی تپّه های آن سوی گردشگاه شاهد این همدلی و همبستگی بودند که خوشبختانه نیازی به حضور در این جمع خانوادگی ندیدند و همچنین نیروهای پرتلاش شهرداری انارک هم در استقرار کیسه  های زباله قبل از شروع این دید و بازدید و جمع آوری آن در پایان بودند که کمال تشکر را از نیروهای انتظامی و شهرداری داریم.
پارکینگ وضعیت بهتری پیدا کرده بود و کمتر از شیارهایی که نامرتب برای کاشت درخت کنده شده بود، اثری دیده می شد. نظم عبور و مرور سواری ها قابل توجیه و کم دردسر بود. چهره کوه درنجیل نیز کریه و بدمنظره تر شده بود که اعتراض همشهریان را به همراه داشت.
کمبود اساسی، نبود دستشویی و نیمکت برای کودکان و افراد سالخورده می باشد که باید فکری برای آن کرد. در مجموع رضایت عمومی از وجود این برنامه و ادامه آن دیده می شود.

مقالات دیگر...