خاطرات شما: ببعی

انارک نیوز - داشتم می رفتم. یهو صدای هولناکی شنیدم، به شدت تکون خوردم و به خواب رفتم. وقتی چشام رو باز کردم، یه ببعی دیدم که روی پاهامه و داره نیگاه م می کنه.
توی بیمارستان فهمیدم پام شکسته و با یک وانت گوسفند تصادف کرده ام.
خودش هم وقتی اینو تعریف می کرد خنده ش گرفته بود و ما هم همینطور!